مدادرنگي
با تمام مداد رنگي هاي دنيا
به هر زباني كه بداني يا نداني
خالي از هر تشبيه و استعاره و ابهام
تنها يك جكله برايت خواهم نوشت:
دوست دارم خاص ترين مخاطب خاص دنيا!
موضوعات مرتبط: عاشقونه ، عكس عاشقونه ، اس ام اس عاشقونه ، ،
برچسبها:
با تمام مداد رنگي هاي دنيا
به هر زباني كه بداني يا نداني
خالي از هر تشبيه و استعاره و ابهام
تنها يك جكله برايت خواهم نوشت:
دوست دارم خاص ترين مخاطب خاص دنيا!
در قحطي تو چه در خوشي دارند!
بيهوده مي ايند و مي روند اين نفس هاي من...
هنوز هست!
عشـــق واقعي را مي گويم...
خيــانتــــ هست
دروغـــــ هست
بازي با دلـــــ هم هست
درست...!
ولي يه جايي گوشه پاك دل بعضيا
به دور از گناه ها و بدي ها
هنوز هم هست!
عشــق واقعي
حكايت عجيبي دارد اين اشك
كافيست حروفش را به هم بريزي تا برسي به كاش !!!
اين روز ها زيـــادي ســــاكت شده ام
نمي دانم چرا حـــــرف هايم به جاي گـــلو
از چـشــــم هايم بيــــرون مي ايـــند ...
در وصف حالم همين سه كلمه كافيست:
لبخندم درد مي كند!
اومدي مثل فرشته
توي خواب گل عاشق شدي ساز محبت
توي رقص هاي شقايق اومدي مثل يه رحمت
يه تبسم
يه عبور
تو شدي سلطان قلبم
توي دنيام تو يه نور تو شدي پل اميدي
واسه عابري تو طوفان شدي اون راه رهايي
واسه خسته اي تو بوران تو شدي حقيقتي پاك
واسه فرداي يه شيدا
ابر هاي سياه بارون رفت و شد افتابي پيدا
تو شدي يه تكيه گاهي توي لحظه هاي تاريك
ساختي تو باغ بهشتي پشت ميله هاي باريك
تو شدي يه سرپناهي
وسط صخراي غربت
تو واسم يه جون پناهي
وسط شب هاي ظلمت
اومدي ساختي با حرفات
قصر زيباي طلايي
رفتي و اون قاصدك موند
توي پرواز رهايي!
وقتي از در خونه امدم بيرون و سوار ماشين شدم،از پنجره بيرونو نگاه كردم،شب بود و اسمون پر از ابر هاي سياه اما ميون اون همه ابر يه حاله اي از نور به چشمم خورد ميدونستم ماهه اما باز با كنجكاوي نگاهش كردم همينجور كه ماشين حركت ميكرد كم كم ماه هم از پشت ابرا در اومد.خيلي قشنگ بود.كامله كامل،از هميشه نوراني تر داشت بهم چشمك ميزد چون چشمك زدن بلد نبودم ترجيح دادم در جواب به لبخند بسنده كنم پس لبخند پررنگي به ماه خوشگلم زدم.وقتي دقيق تر به اسمون نيمه سياه شب نگاه كردم جاي خاليه ستاره هارو احساس كردم.هميشه فكر ميكردم اسمون بدون ستاره هيچ صفايي نداره اما اون شب متوجه شدم صفاي اسمون به ماهشه كه مثل يه شاه وسط يه مملكت بزرگ د اره حكمراني ميكنه.پس ستاره ها رو از ياد بردم و دوباره به ماهم نگاه كردم كه بدون هيچ اويزي وسط اسمون مونده و نميوفته.درسته به اندازه ي اسمون بزرگ و قشنگ نيست اما همين ماهه كوچيكه كه بزرگيه اسمونو نشون ميده!دستمو زير چونم گذاستم تا بهتر تماشاش كنم اما يهو ماشين تكون خورد.ديدم با تكون خوردن من ماه هم داره تكون ميخوره پس دستمو از زير چونم برداشتم كه قشنگ ترينم بيشتر از اين اذيت نشه!...و دوباره بهش چشم دوختم چند تا كله روش ديدم هر چه قدر فكر كردم يادم نيومد كه قبلا هم ديده باشمش اما وقتي بيشتر فكر كردم يادم اومد معلممون گفته بود روي ماه پر از چاله ست.تو اون لحظه برام فرقي نداشت چاله داشته باشه يا نه!...داشتم از تماشاش بيشتر لذت ميبردم كه سر يه پيچ بزرگ ماهمو گم كردم.ترس برم داشت كه نكنه تنهام گذاشته باشه يا از دستم ناراحت شده باشه!سرمو به طرف مخالف چرخوندم يه نفس عميق از سر اسودگي سر دادم،ماهم اونجا بود.همونجا تو اسمون ابي،بين كلي ابر سياه،باز هم نوراني!اين دفعه واسه نگاه كردن بهش بايد سرمو خيلي خم ميكردم.چند دقيقه تو اون حالت بهش نگاه كردم كه گردنم درد گرفت،با خودم گفتم بيخيال گردن اما نگاه هاي مردم چي؟!لابد با خودشون فكر ميكنن دختره عقلشو از دست داده!نميشه بيخال اين يكي شد پس از نگاه كردن به ماه دست كشيدم.چند دقيقه هم نشده بود كه تو يه ترافيك گير كرديم،بابام دور زد تازه يادم اومد كه باز برگشتيم طرف ماه قشنگم!سريع سرمو بلند كردم كه يه احساس بهم گفت يه بغض سنگين تو گلوشه با كلي حرف!اما نميتونه چيزي بگه يا گريه كنه چون خيلي از هم دوريم و من نميتونم صداشو بشنوم،دلداريش بدم،بغلش كنم،اروم بزنم به پشتش و بگم به خدا دوست دارم و فراموشت نكردم اما... حالا به مقصد رسيديم و من بايد تماشا رو بذارم كنار،پياده شم و برم تو يه چار ديواري اجري!درسته ديگه پيشش نيستم،حتي از اين فاصله ي دور،اما هميشه به يادشم،فراموشش نميكنم،دوسش دارم و عاشقش ميمونم !!!
در اين شنزار كوير ها ديگر چيزي ماندني نيست
همه چيز روان شده ست ديگر اسمان ديدني نيست
ميان اين همه خاموشي سياهي رنگ اخر نيست
خاموشي ها روشن شده ست باز همه چيز ديدني نيست
اي عزيزي كه گم شده اي در اين خاموشي و ابهام
بيا كاري بكن شايد اين سياهي ست خاموشي نيست
دل هاي مردم سنگ شده ست هيچ چيز گفتني نيست
در اين بهبوهه ي زيستن ديگر فكري باقي نيست
در اين شب ها ميان شهر هيچ چيز بهشتي نيست
همه چيز قرمز شده ست ديگر سفيدي يافتني نيست
لذت خيال تو اما چيزي جز تباهي نيست
اين باز همه چيز تمام شده ست حتي فاني هم رفتني نيست !
بادي كه گندم زارو عاشق كرد ماهي كه با بركه نميخوابه
ابري كه بارونو نبخشيده خورشيدي كه ديگه نمي تابه
با رفتنت دردام برگشتن وردي كه تركش كردي تنها نيست
اما يه چيز تازه فهميدم دنيا بدون عشق دنيا نيست
حال عجيبي دارم اين روزا ابري شدم نزديك بارونم
چندتا بهارو بر نميگردي چند ساله درگير زمستونم
اين زمستونم به ياد تو مي مونم برفو بارونم به ياد تو ميمونم
هر چي ميتوني نيا و تلافي كن من تا ميتونم به ياد تو ميمونم